سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار بی سنگر

استعفای شهردار تهران و انتصاب دوباره او به همان سمت از سوی امام خمینی

در تمام کشور مردم به اعتصاب عمومی دست زده‌اند. کارکنان ادارات و وزارتخانه‌های مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمی‌دهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به دیدار امام می‌رود و استعفانامه‌اش را به ایشان تسلیم می‌کند و البته دوباره از سوی امام شهردار می‌شود. بختیار از انتشار این خبر و احتمال این‌که سرمشق دیگر زیر دستانش قرار گیرد به شدت می‌ترسد و طی یک مصاحبه شروع به ناسزاگویی به جواد شهرستانی می‌کند و سایر کارمندان و مسئولان دولت خویش را تهدید می‌کند. با همه‌ی این‌ها شهردار تهران، تنها کسی نبود که به مدرسه‌ی علوی(محل سکونت امام) روی آورد.



نوشته شده در جمعه 90/11/14ساعت 10:16 صبح توسط رز سفید نظرات ( ) |

1357/11/13 :دیدار گروههای مختلف مردم با امام خمینی ...ادامه در گیریهای شدید در شهرهای مختلف کشور

بختیار در واکنش به استقبال عمومی مردم از ورود امام، پی‌درپی با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامه‌های آتی خویش سعی در عادی جلوه‌دادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسه‌ی علوی دوخته‌اند. جمعیت مشتاق به دیدار اما آنقدر زیاد هستند که کوچه‌های اطراف مدرسه‌ی علوی مملو از آدم شده است. مردم پارچه‌های دست‌نویسی روی دیوار‌ها نصب کرده‌اند که روی‌شان نوشته‌شده: «زیارت قبول، با یک بار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید»


نوشته شده در پنج شنبه 90/11/13ساعت 10:39 صبح توسط رز سفید نظرات ( ) |

 

 

به روایت :رسول صدرعاملى


از دو ماه پیش از عزیمت آیت الله از پاریس به ایران روزی نبود که ایستگاه های مختلف رادیو و تلویزیون دنیا، نشریات و مجلات مختلف، خبر و مقاله و تعبیری درباره آیت الله خمینی و انقلاب ایران نداشته باشند و این خبر همیشه خبر اول آنها بود.
در پاریس سه خانه در اختیار امام خمینی(ره) بود. خانه شماره یک محل زندگی خانواده حضرت امام و فرزندانش بود. خانه شمار دو که روبه روی خانه شماره یک بود مخصوص اجتماعات دانشجویان ایرانی و برگزاری نماز جماعت و خانه شماره سه مخصوص استراحت و خواب دانشجویان و دیگر یاران امام بود؛ در جلوی خانه های شمار یک و دو همیشه 50 خبرنگار و فیلمبردار حضور داشت. هر خبرنگار و گزارشگری که تقاضای مصاحبه با حضرت آیت الله خمینی(ره) را داشت، می بایست حداقل از ده روز قبل وقت می گرفت. عده ای که باید دائماً خبر می فرستادند در آنجا دائماً حضور داشتند، آنها ناهار آبگوشت و تخم مرغ را با ایرانیان می خوردند. در ابتدا غذای میهمانان تخم مرغ پخته بود، اما با ابتکار یکی از افراد آبگوشت تخم مرغ که به جای گوشت تخم مرغ استفاده می شد به عنوان غذای روزانه میهمانان و حاضران هر روز سرو می شد و این سنت تا مراجعت امام به ایران ادامه داشت.
کانال دوم تلویزیون فرانسه یکبار مصاحبه ای با اهالی محل نوفل لوشاتو کرده بود همه اظهار رضایت کرده بودند به جز یک کارمند شهرداری که کارش جارو کردن خیابان ها بود و یک دانشجو هم گفته بود امیدوارم دیگر ملت های در بند کشیده و مستعمره یک پیشوای مبارز مثل آیت الله خمینی داشته باشند.
یکشنبه بعد از ظهر فرانسویان می توانستند به دیدار آیت الله خمینی بروند البته در گروه های 10 تا 15 نفره و به همین خاطر همیشه در آن ساعات یک صف طولانی از فرانسویانی که برای دیدار از آیت الله خمینی(ره) به نوفل لوشاتو آمده بودند در جلوی خانه شماره یک به چشم می خورد.
اولین خبرنگاری که توانست از آیت الله خمینی(ره) عکس بگیرد که لبخندی بر لب داشت من بودم. این عکس در روزنامه اطلاعات چاپ شد. لبخند آیت الله خمینی(ره) به خاطر سوالی بود که یک خبرنگار فرانسوی از ایشان پرسید، این خبرنگار گفت: شایع است آیت الله خمینی(ره) خیلی پولدار هستند و حتی از شاه هم بیشتر پول دارند. آیا این درست است؟! پس از اینکه قطب زاده این سوال را ترجمه کرد ایشان لبخندی زدند و اظهار داشتند من هیچ چیز ندارم و آنچه هم دارم متعلق به مردم ایران است.
قبل از عزیمت آیت الله به ایران، رئیس ژاندارمری منطقه به حضور حضرت آیت الله شرفیاب شد و از این بابت اظهار خوشحالی کرد و اظهار تأسف از اینکه دیگر نمی تواند آیت الله را ببیند به غیر از او همسایگان آیت الله هم هدیه ای برای آیت الله دادند که عبارت بود از مقداری خاک فرانسه در یک شیشه کوچک.
چند تن از خبرنگاران خارجی که در سفر همراه با آیت الله بودند تقاضای مشروبات الکلی کرده بودند، اما میهماندار هواپیما از این بابت عذر خواستند و به آنها می گفتند که فراموش نکنید این یک پرواز اسلامی است.
میهمانداران زن و دختر هواپیما همگی هنگامی که می خواستند به قسمت درجه یک هواپیما که آیت الله خمینی در آن نشسته بود بروند همه موهای خود را زیر کلاه های مخصوص پنهان می کردند.
امام در نوفل لوشاتو بسیاری از سرمایه داران را به حضور نمی پذیرفتند چرا که آنها اکثرشان از سرمایه داران معروفی بودند که به دنبال بهره برداری بودند.
من برای دومین بار لبخند آیت الله خمینی را دیدم و این هنگامی بود که در هواپیما اعلام شد ما در آسمان ایران هستیم و هواپیما به زمین نزدیک شد و چشم آیت الله خمینی(ره) به خاک ایران افتاد و آیت الله که در این لحظات به هیچ وجه حاضر نبودند از اندیشه های خود خارج شوند در جواب خبرنگاری که علیرغم قرار قبلی خود را نزدیک ایشان رسانده بود و پرسید: آیت الله چه احساسی دارید؟ گفتند هیچ احساسی ندارم.

 


 


نوشته شده در چهارشنبه 90/11/12ساعت 9:14 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |

1357/11/12 بازگشت پیروز مندانه امام پس از سالها تبعید.......ساعتی قبل هواپیمای حامل خمینی کبیر در میان چشمان منتظر میلیونها ایرانی به زمین نشست.

گروهی‌ به ‌نام «سازمان کماندویی مبارزه در راه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار می‌دهد که اگر آیت‌الله خمینی قصد داشته‌باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدید‌ها، امام خمینی(س) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمی‌دارم، ما به طرف کار بزرگی می‌رویم. شما هم جانتان را به خطر نندازید»
ایران در انتظار امام خمینی(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خیابان‌ها را آب و جارو می‌کنند، خط‌های سفید وسط خیابان تا کیلومتر‌ها تمیز شده و مردم مسیر حرکت امام را پر از گل کرده‌اند. ساعت نه و بیست و هفت دقیقه صبح، امام وارد خاک ایران شد.


نوشته شده در چهارشنبه 90/11/12ساعت 12:10 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |

 


 

این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بی نظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهداری است.امام خمینی(ره)


این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای زمان شناخته شده نیست. مقام معظم رهبری


نوشته شده در سه شنبه 90/11/11ساعت 9:48 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |

                               روح خدا

مـــــــــــثـــــــــــل شـــــــــــیـــــــــــریـــــــــــنـــــــــــى روحـــــــــــانـــــــــــى یـــــــــــک رؤیـــــــــــا بـــــــــــود

ســـــــــــــال هـــــــــــــایــــــــــــــى کــــــــــــــه در آن روح خـــــــــــــدا بــــــــــــــا مـــــــــــــا بــــــــــــــود

یــــــــــــاد بــــــــــــاد آن شــــــــــــکــــــــــــریـــــــــــــن فـــــــــــــرصــــــــــــت ایـــــــــــــام وصــــــــــــال

کـــــــــــه بـــــــــــه کــــــــــــوتـــــــــــاهـــــــــــى یـــــــــــک خـــــــــــاطــــــــــــره زیـــــــــــبـــــــــــا بـــــــــــود

وقـــــــت آیـــــــیـــــــنـــــــه بـــــــه تـــــــســـــــبــــــــیــــــــح جــــــــمــــــــالــــــــش خـــــــوش بــــــــود

حــــــــــــال پــــــــــــروانــــــــــــه ز کــــــــــــار نــــــــــــگــــــــــــهــــــــــــش شــــــــــــیــــــــــــدا بــــــــــــود

کــــــــس نــــــــدانــــــــســـــــــت کـــــــــه بـــــــــا او ز نـــــــــهـــــــــانـــــــــخـــــــــانـــــــــه انـــــــــس

چــــــــه حــــــــکــــــــایــــــــات لــــــــطـــــــــیـــــــــف و چـــــــــه هــــــــدایــــــــت هــــــــا بـــــــــود

عــــــــــارفـــــــــى بــــــــــود کـــــــــه در فــــــــــصــــــــــل بــــــــــلــــــــــنــــــــــد نـــــــــگــــــــــهــــــــــش

بـــــــــــــــــاب نـــــــــــــــــورانـــــــــــــــــى بـــــــــــــــــرهـــــــــــــــــان تمـــــــــــــــــاشـــــــــــــــــا وا بـــــــــــــــــود

هـــــــــــــمـــــــــــــه آیـــــــــــــنـــــــــــــه هـــــــــــــا را بـــــــــــــه تـــــــــــــشـــــــــــــهــــــــــــــد واداشـــــــــــــت

نـــــــــــور اســـــــــــمـــــــــــا و صـــــــــــفـــــــــــاتـــــــــــى کـــــــــــه در او پــــــــــــیــــــــــــدا بـــــــــــود

هـــــــــرچـــــــــه از دامــــــــــن خــــــــــوشـــــــــبــــــــــوى کـــــــــرامـــــــــات نـــــــــشــــــــــانــــــــــد

هـــــــــــمـــــــــــه انـــــــــــفـــــــــــاس مـــــــــــســـــــــــیـــــــــــحـــــــــــایـــــــــــى روح افـــــــــــزا بـــــــــــود

شـــــــــــرح اســـــــــــرار ســـــــــــبـــــــــــک روحـــــــــــى او داشـــــــــــت نـــــــــــســـــــــــیـــــــــــم

کــــــــایــــــــن چــــــــنــــــــیــــــــن در چــــــــمــــــــن لالــــــــه و گـــــــــل غــــــــوغــــــــا بــــــــود

پــــــــــــرده از راز شــــــــــــهــــــــــــیــــــــــــدان ســـــــــــــحـــــــــــــر بـــــــــــــرگــــــــــــیــــــــــــریـــــــــــــد

تـــــــــا بـــــــــبـــــــــیـــــــــنـــــــــنـــــــــد کــــــــــه بــــــــــا او چــــــــــه کــــــــــرامـــــــــت هــــــــــا بـــــــــود

                                                              ذکریا اخلاقى


نوشته شده در دوشنبه 90/11/10ساعت 8:45 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |


همراه با کاروان راهیان نور (2)

راهپیمایی یکی از مهمترین اصول عملیات نظامی است و ما در انقلاب خوب با آن آشنا شده‏ایم. آنگاه که از میدان امام حسین تا میدان آزادی راهپیمایی می‏کردیم و شعار مرگ بر شاه سر می‏دادیم. حالا هم باید همان راهپیمایی را ادامه دهیم تا به مقصد برسیم. این راه بسیار طولانی است و باید از قدس هم بگذریم و به آن سوی زمین برویم. راه برویم و استقامت کنیم. راه برویم و شعار بدهیم. حرکت کنیم و مشت هایمان گره کرده باشد. پا بر زمین بکوبیم و رجز بخوانیم. این راهی است که پیشینیان هم آن را پیموده‏اند و حالا ما با برطرف کردن تمام نقصها باید تا آخر آن را برویم. توقف جایز نیست، ولی می‏توان چند لحظه‏ای استراحت کرد، آن هم برای اینکه آنهایی که عقب مانده‏اند به ما برسند و دمی بیاساییم. ولی اینجا توقفگاه اصلی نیست. باید رفت؛ هدف جلوتر است. بالاتر است.

حرکت زندگی است و سکون مرگ. امام گفت برو، رفتیم. فرمانده می‏گوید برو، می‏رویم. گویی می‏خواهند ما را از حرکت بازدارند. حتی گاهی اوقات نزدیکترین همراهان در رفتن اخلال می‏کنند. کفشها و پوتینها بهانه می‏گیرند. زمین ناهموار سنگ می‏اندازد. سردی و گرمی هوا هم بی‏تأثیر نیست. عجیب است پاها هم کوتاهی می‏کنند. ولی باید رفت. راه نیز بی‏خطر نیست. بعضی بهانه‏ها را باید نادیده گرفت. خوش خط و خال‏اند. انسان وسوسه می‏شود.

اگر در راهپیمایی خستگی نبود، همه می‏آمدند. اگر حمل تجهیزات و سلاح و پوتین سنگین و تحمل خستگی و کوفتگی آسان بود، همه رزمنده می‏شدند. پس باید طاقت آورد. برو؛ ذکر هم بگو. ایاک نستعین. خدا را بخوان........اینجا قدمگاه فرشتگان است کربلایی دیگر که عاشورا با هزاران ورق و تصویر تکرار شده است اینجا خاکش آدم را زمین گیر میکند بار اول که بیایی دیگر دلت هوایی میشود برای بار دوم و سوم .....بار اول همه جا برایت تازگی دارد با کنجکاوی دنبال آنچه شنیده ای همه صحنه ها را در قاب چشمان ،دوربین و موبایل ثبت میکنی شاید اصلا آن لحظه ها درک نکنی کجا آمده ای و قرار است بار چه رسالتی را بدوش بکشی وقتی هم به خانه برمیگردی هم شاید یادت برود و این مناظر برایت مثل یه اردوی تفریحی بوده باشد اما آنهایی که اهل دلند میفهمند من چه میگویم آنها همان کسانی هستند که وقتی سال بعد دوباره کاروانهای راهیان نور از مدارس و دانشگاهها گرفته تا مساجد و پایگاههای محل راهی جنوب و غرب میشوند دلشان هوایی میشود یاد خاطره ها میکنند و برای تجدید پیمان با شهدا به هر دری میزنند تا از کاروانها جا نمونند...بعضی ها مثل من دنبال یه گمشده اند یا واصه گمشده درون خود و پیدا کردن اون فطرت پاک داتیشون کنار خاکریزها با شهدا و خدای خودشون خلوت میکنن یا دنبال رد و نشونی از عزیزی که سالها منتظرشن هر سال مشتاقتر از سال قبل با پای برهنه نه با قدمهای دلشون راهی میشن و نگاهشون به هر سنگر و خاکریز و معبر که میفته دلشون میلرزه که نکنه گمشده من همین گوشه ها یه جایی زیر همین خاکه نکنه همینجاییکه ایستادم محل شهادت عزیزم باشه.نکنه همینجا بود یعنی میشه همینجا همین گوشه کنارا یه نشونه ازش ببینم خدایا کاری کن امسال دست خالی برنگردم.......

آره بازم بهمن اومده و دل من هوایی شده پر پر میزنه تا لحظه رفتن کی میاد .دعا کنید امسال منم دست پر گردم ....

 


نوشته شده در دوشنبه 90/11/10ساعت 12:42 صبح توسط رز سفید نظرات ( ) |

عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضا

     در میان حجره ی در بسته، می‌زد دست و پا

                   گه جوادش را، گهی معصومه را می‌زد صدا

خراسان میدهد بوی مدینه

         خراسان کوه غم دارد به سینه

خراسان را سراسر غم گرفته

               در و دیوار آن ماتم گرفته

شهادت غریبانه شاه خراسان سلطان علی ابن موسی الرضا(ع) تسلیت باد.

 


نوشته شده در سه شنبه 90/11/4ساعت 1:44 صبح توسط رز سفید نظرات ( ) |

امام حسن علیه السلام زاده علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها چهارمین جلوه از نور واحد حضرت حق است که عالم را به وجود خود نورانی ساخت و فیض را از منبع به عالم امکان سرازیر ساخت.
آه که شد خم کمر مصطفی          از غم مرگ حسن مجتبی
ریخت چو بر طشت، حسن را جگر        پاره شد از غم جگر مرتضی
مقام امامت آنچنان رفیع و بلند است که پرنده خیال و وهم هیچکس را بدان راهی نیست و عقل نیز در این وادی پا در زنجیر دارد. جز به زبان عشق و محبت نمیتوان در این سرای نور چیزی گفت و شنید. از این روست که مزد رسالت چیزی جز ولای اهل بیت علیهم السلام نیست.( قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْب. شوری، 23) 15 رمضان سال دوم یا سوم (اختلاف در نقل تاریخی) هجرت بود که وجود نورانی امام مجتبی علیه السلام خانه علی و فاطمه را نور بخشید و مصداق نور علی نور شد. وجود نازنین حضرت محمد صلی الله علیه وآله چنان حسنین علیهما السلام را دوست میداشتند که تاریخ پر است از اتفاقاتی که در این زمینه افتاده است. آنها را بر شانه­های خود مینشاند و ایشان را پسران خود خطاب میکرد. رضای امام حسن را رضای خود و رضای خدای خود میخواند(تحلیلی از زندگی سیاسی امام حسن مجتبی،سید جعفر مرتضی عاملی). رسول اکرم ص میفرمود که حسن و حسین علیهما السلام در قیام و قعود امام هستند و این دو بزرگوار سید جوانان اهل بهشت هستند.(کفایه الاثر فی النص علی الائمه اثنی عشر، 38)
از فضائل و کرامات امام حسن علیه السلام در تاریخ بسیار آمده است اما متاسفانه جوانان ما از آن یا آگاه نیستند و یا بسیار کم اطلاع دارند.شاید در این کوتاه نوشته فرصت بیان فضائل و کرامات حضرت نباشد ولی بقدر طاقت این نوشته برخی از خصوصیات امام حسن مجتبی را با هم مرور میکنیم شاید که چراغ راه ما بینوایان باشد و بتوانیم تحفه­ای از این دریای بیکران فضیلت برداریم.
او را کریم می­خوانند! صفتی که بالاصاله و بالذات از آن خدای رب العالمین است. (اقرا و ربک الاکرم) که ظهور این اسماء و صفات در بین بهترین مخلوقات خداست. از این بین حسن بن علی علیه السلام مظهر کرامت حضرت احدیت قرار گرفته است و از بین خوبان او را کریم اهل بیت می­خوانند. تاریخ بر این گواه است که در بین مخلوقات کرامت و بزرگواری حضرت نظیر نداشته است و اتصاف آن بزروگوار به کرامت به خاطر ظهوری است که این صفت در ایشان داشته است. به گفته تاریخ حضرت بیش از 2 یا 3بار در طول حیات پر برکت خویش تمام اموال خود را در راه خدا برای فقیران و مستمندان انفاق میکند. آیه قرآن نیز بر این دلالت میکند که در این خاندان جز برای خدا کاری صورت گرفته نمیشود. إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً (الانسان،9)
هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست ، هرگاه بهیاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان نعره مى زد که بیهوش مى شد و چون به یادبهشت و دوزخ مى افتاد؛ همچون مار گزیده به خود مى پیچید. از خدا طلب بهشت مى کرد وبه او از آتش جهنم پناه مى برد. در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاىانسانیت وجود داشت . هر که او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر که با اومراوده ‍ داشت، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه او را مىشنید، به آسانى درنگ مى کرد تا او سخن خود را تمام کند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفته است:پس از رسول خدا (ص ) هیچکس ‍ ازحیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چوناز خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او کسى از برابرشعبور نمى کرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت وآمد مى کردند.
در حالات امام حسن علیه السلام آمده است که هنگام نزدیک شدن به اوقات نماز زنگ از رخسار مبارکشان می­پرید و چنان خشوع و خضوع، این بزرگوار را در بر می­گرفت که لرزه بر اندامش می­افتاد. باید چنین باشد برای کسی که در مقام رویت الهی است. چطور میتوان وجه خدا را نگریست و بدان مرتبه نائل شد در حای که جان در بدن استقراد داشته باشد.
بعد از داستان صلح امام حسن علیه السلام از دوست و آشنا زخم زبان میشنید و با حلم بی نظیری که داشتند تحمل میکرند. بدا به حال کسانی که با دیده جهل اندیش خود، خیال و اوهام خود را بر زبان می­آوردند و از آنجا که از درک رمز و راز صلح عاجز بودند به امام تهمت نداشتن شجاعت را میزدند و او را هتک حرمت می­کردند. پیامبر اکرم در سخنانی فرموده باشد: حسن هیبت و سیادت مرا به ارث می­برد و همچنین در بیانی دارند که خداوند بوسیله حسن ع بین دو قوم صلح بر قرار می­­کند. بد طینتان و زشت­کردارن روزگار کهنه از درک مقام امامت طفی برده بودند و نه شناختی از بیانات رسول اکرم ص داشتند، در جهل و نادانی خود دست­و پا می­زدند،امام را در موضع اتهام قرار می­دادند. هنگامی که ایشان به خلافت رسیدند پس از شش ماه که آماده جنگ با سرسلسله فتنه درآن روزگار ، یعنی معاویه، شده بودند، با حیله و نیرنگ معاویه و بی وفایی سرداران جنگی، آن حضرت میدان را از یاران تهی دید در حالی که جا برای منافقان و کافران و اسلام­نمایان باز شده بود و عرصه را چنان به تنگ آوردند که حتی به جان آن حضرت سوءقصد کردند و حضرت را به صلح وادار ساختند. حضرت دربیانی میفرمایند: به خدا سوگند اگر یارانی می­یافتم شب و روز را در جهاد بامعاویه می­گذراندم.
دلم چو لاله مدام است داغدار حسن  
        بود چو اشک الم دیده اشکبار حسن
ز جور اختر و ظلم سپهر و کینه دهر
        نبود جز غم و اندوه و ناله یار حسن
نچید از چمن روزگار یک گل چین     
     مباد روز کسی همچو روزگار حسن
فغان که جور فلک کرد کار خود آخر   
  ز زهر سوده المماس ساخت کار حسن
به حیرتم که چرا خیمه سپهر نسوخت 
    ز سوز سینه و از آه شعله بار حسن
 
جانگداز تر از همه داستان شهادت آن بزرگوار است که حتی در خانه خود در امان نبود و به دست همسر پلید و فریب خورده که خود حضرت او را لعن کرده است به توسط زهری که معاویه در اختیار او گذاشته بود مسموم شده و به شهادت رسیدند.
پس از آنکه امام حسن (ع) چشم از جهان فروبست ، امام حسین (ع)طبق وصیت ، بدن او را غسل داد و کفن کرد و آن را بر تابوتى گذارد و براى تازه کردندیدار به سوى قبر رسول خدا (ص) حمل نمود. وقتى که امام حسین (ع) جنازهبرادر را به جانب قبر رسول خدا (ص) آورد تا تجدید عهد نماید، مروانیان از هرسو بهگرد هم آمدندعایشه نیز سوار براستر شده و به آنان پیوست و فریاد مى زد:
ما لى و لکم تریدون انتدخلوا بیتى من لا احب .
ما را به شما چکار؟ آیامى خواهید شخصى را به خانه من وارد کنید که من او را دوست ندارم
و مروان مى گفت :چه بسا جنگى که بهتراز شادى و آسایش است ، آیا عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن گردد ولى حسن پیش قبررسول خدا (ص) دفن شود؟! هرگز این کار نخواهد شد تا من شمشیر به دست دارم و قدرت دردست من است.
نزدیک بود فتنه و درگیرى شدیدى بین بنىامیه و بنى هاشم روى دهد عبدالله بن عباس با شتاب نزد مروان رفت و به او چنین گفت : اى مروان ! از هرجا که آمده اى به همانجا برگرد، ما قصدنداریم که حسن (ع) را در کنار قبر رسول خدا (ص) به خاک بسپاریم بلکه قصد ما این استکه با زیارت قبر رسول خدا (ص) دیدارمان را با آن حضرت تازه کنیم ، سپس جنازه را بهکنار قبر جده اش فاطمه (بنت اسد (علیهاالسلام )) مى بریم و طبق وصیت آن حضرت وهمانجا به خاک مى سپاریم و اگر امام حسن (ع) وصیت مى کرد که جنازه اش در کنار قبررسول خدا (ص) دفن شود به خوبى مى دانستى که تو عاجزتر از آن هستى که ما را از اینکار منع کنى ، ولى خود آن حضرت داناتر به خدا و رسول خدا (ص) و نگهدارى حرمت قبررسول خدا (ص) است ، از اینکه توهین و ویران گردد چنانکه دیگرى این کار را کرد وبدون اذن او، داخل خانه اش شد
سپس ابن عباس به عایشه روکرد و گفت :
واسواءتاه ! یوما على بغل و یوما على جمل تریدین ان تطفئى نورالله وتقاتلین اولیاءالله ، ارجعى ...
این چه رسوایى وبى شرمى است ؟ روزى سوار بر استر و روزى سوار بر شتر مى شوى و مى خواهى نور خدا راخاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى ، برگرد از آنچه ترس داشتى کار مطابق خواسته توشده و آنچه را دوست دارى به آن رسیده اى (آرام باش که ما تصمیم بر دفن جنازه امامحسن (ع) در کنار قبر پیامبر (ص) نداریم ) و سوگند به خدا - گرچه طول بکشد - روزىخواهد آمد که خداوند انتقام این خاندان نبوت را از شما بگیرد.
امام حسین (ع) به پیش آمد و فرمود: اگر وصیت امام حسن (ع) به من نبود که حتى به اندازه شیشه خونحجامتگرى در مورد من خونریزى نشود، شما به خوبى مى فهمیدید که چگونه شمشیرهاى خدادر مورد شما به کار گرفته مى شد (و شما را سر جاى خود مى نشاند) شما رشته پیمانهاى میان ما و خود را گسستید و آنچه را که ما با شما شرط کردیم ، نابود کردید.
سپس امام حسین (ع) با همراهان ، جنازه امام حسن (ع) را به سوى بقیع بردند و در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد (مادر على (ع)) به خاک سپردند.
 
---------------------------------------
منابع:
اصول کافی، ترجمه کمره ای. ج 3
منتهی الآمال ، شیخ عباس قمی
زندگی چهارده معصوم ع ،علامه حلی؛ ترجمه محمد محمدی اشتهاردی
چهارده اختر تابناک، احمدی بیرجندی
تحلیلی از زندگی سیاسی امام حسن مجتبی، سید جعفر مرتضی عاملی
دیوان جودی
 


نوشته شده در شنبه 90/11/1ساعت 9:52 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |

سفارش فله ای نامه هایی با تمبر OLL2

دستگاه جاسوسی امریکا عوامل خود را فعال کرد

 سفارش فله ای نامه هایی با تمبر OLL2
 این روزها اخبار متفاوتی از ارسال نامه های ساختارشکنانه از سوی افراد وابسته به جریان فتنه در فضای مجازی منتشر می شود که افشا کننده پروژه ای از سوی سازمان جاسوسی امریکا (سیا) است.


پروژه ای به نام OLL...
واقعیت آن است که پروژه OLL نه برای امروز بلکه ریشه آن به دوران حاکمیت اصلاح طلبان بازمی گردد. دوره ای که در آن برخی جریانات افراطی همچون نمایندگان مجلس ششم نامه هایی سرگشاده و ساختارشکن را به مقامات عالی رتبه نظام ارسال کردند. از این رو می توان مجموعه تحرکات اخیر را فاز دوم این پروژه تعبیر کرد.

OLL چیست؟
اما شاید سؤال این باشد که پروژه OLL به چه معنا است. OLLمخفف
«Open letter to leader» یا همان نامه سرگشاده به رهبر است.
بر اساس این پروژه قرار است که نهضت نامه نگاری به مسئولان عالی نظام در آستانه انتخابات شکل بگیرد تا از این طریق و ایجاد چالش ظاهری برای رأس نظام، عملاً انتخابات و کلیت جمهوری اسلامی را با چالش بزرگتر روبه رو کنند و از این طریق اهداف براندازانه خود را پیگیری کنند. سرویس های جاسوسی به خوبی این نکته را درک کرده اند که بزرگترین مانع در راه تحقق اهدافشان وجود شخص رهبر انقلاب در رأس هدایت جامعه است و تجربه فتنه 88 و همچنین موضعگیری های صریح شخص رهبری در قبال این وقایع، برهم زننده تمام بازی های آنان بود. از این رو سازمان سیا با طراحی سناریوی OLL به دنبال آن بود که از طریق ارسال نامه از افراد عادی جامعه مقامات کشور، عملاً جایگاه نظام را کوچک جلوه دهد . برهمین اساس شنیده می شود که هزاران نامه از سوی سازمان سیا آماده و قرار است به نام افراد مختلف و خطاب مسئولان عالی رتبه کشور منتشر شود.

نوری زاد آغاز کننده ماجرا
در همین رابطه می توان آغاز کننده سناریوی نامه نویسی را محمد نوری زاد عنوان کرد. فردی که کمپین نامه نگاری خطاب به رهبری را شکل داد و سایر فتنه گران را به نوشتن نامه دعوت کرد. دیری نپایید که سایر فتنه گران مرتبط با سازمان سیا نیز به دعوت نوری زاد دست به قلم شدند و نامه هایی را خطاب به مقامات نظام نوشتند؛ افرادی نظیر سروش، مصطفی تاج زاده، عبدالعلی بازرگان و برخی از آقازاده های وابسته به اصلاحات که نقش آنان در فتنه 88 و ارتباطشان با سرویس های جاسوسی خارجی به اثبات رسیده و تعدادی از آنها نیز در کشورهای خارجی پناهنده شده اند، بخشی از این نامه نگاران بودند و به دنبال آنها هم برخی افراد ساده لوح نظیر احمد منتظری وارد این طراحی سرویس های جاسوسی شدند و به نهضت نامه نگاری پیوستند. اما در این میان نکته جالب آن بود که کسی در داخل به این نامه ها توجه نمی کرد و مردم نیز با مشاهده سوابق این جریان در فتنه 88 عملاً اقبالی به این نامه ها نشان ندادند تا این طراحی سازمان سیا با شکست بزرگ مواجه شود. حالا پس از شکست این سناریو، سازمان جاسوسی امریکا که شاهد از بین رفتن تمامی طراحی شان در آستانه انتخابات نهم مجلس بود، دست به دامن باراک اوباما شد تا قوتی تازه به این کمپین بدهد. بنابراین اوباما هم وارد این نهضت شد و کوشید تا با ارسال نامه خطاب به رهبر انقلاب عملاً نقشی در احیای این کمپین داشته باشد.

نامه نگاری های متفاوت
واقعیت آن است که ماجرای نگارش نامه به رهبر معظم انقلاب از سوی باراک اوباما را باید نسبت به نامه نگاری های قبلی وی کمی متفاوت تر مورد بررسی قرار داد؛ تفاوتی که می توان آن را در لحن نامه مشاهده کرد.
این برای چندمین بار است که باراک اوباما به رهبر انقلاب نامه می نویسد. نامه های قبلی یک بار پیش از انتخابات سال 88 بود که اخبار تأیید نشده ای در خصوص ارائه پاسخ از سوی رهبر انقلاب وجود دارد. نامه دوم نیز به گفته رسانه های امریکایی در تاریخ 22 خرداد سال 88 به رهبر جمهوری اسلامی ایران ارسال می شود که در آن اوباما با لحنی بسیار محترمانه، پیشنهاداتی را برای اصلاح روابط ایران و امریکا به رهبر انقلاب ارائه می کند. رهبری نیز در خطبه های مشهور خود در 29 خرداد سال 88، اشاره ای تلویحی به این نامه می کنند و می فرمایند: «…از قول رئیس جمهور امریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابان ها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقه به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرف ها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟»
نامه ای برای برنامه های سری
اما گفته می شود که نامه این سری باراک اوباما به رهبری گویا لحنی غیر از آنچه که در گذشته داشته به خود گرفته است. اگرچه برخلاف ادعاهای رسانه ای، لحنی بسیار منفعلانه دارد. به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، مضمون نامه جدید اوباما به رهبر انقلاب که متن آن هنوز منتشر نشده است، مربوط به هشدارهای ایران نسبت به انسداد تنگه هرمز است و اینکه این اقدام ایران می تواند اقتصاد جهانی، به ویژه غرب را با بحران روبه رو کند. در این پیام، واشنگتن همچنین تهدید کرده چنانچه تهران اقدام به بستن تنگه هرمز بکند، واکنش امریکا را در پی خواهد داشت. از این رو نامه اخیر اوباما را نیز می توان در راستای برنامه سری OLL تفسیر کرد.


نوشته شده در چهارشنبه 90/10/28ساعت 11:38 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت