سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار بی سنگر

 

 

به روایت :رسول صدرعاملى


از دو ماه پیش از عزیمت آیت الله از پاریس به ایران روزی نبود که ایستگاه های مختلف رادیو و تلویزیون دنیا، نشریات و مجلات مختلف، خبر و مقاله و تعبیری درباره آیت الله خمینی و انقلاب ایران نداشته باشند و این خبر همیشه خبر اول آنها بود.
در پاریس سه خانه در اختیار امام خمینی(ره) بود. خانه شماره یک محل زندگی خانواده حضرت امام و فرزندانش بود. خانه شمار دو که روبه روی خانه شماره یک بود مخصوص اجتماعات دانشجویان ایرانی و برگزاری نماز جماعت و خانه شماره سه مخصوص استراحت و خواب دانشجویان و دیگر یاران امام بود؛ در جلوی خانه های شمار یک و دو همیشه 50 خبرنگار و فیلمبردار حضور داشت. هر خبرنگار و گزارشگری که تقاضای مصاحبه با حضرت آیت الله خمینی(ره) را داشت، می بایست حداقل از ده روز قبل وقت می گرفت. عده ای که باید دائماً خبر می فرستادند در آنجا دائماً حضور داشتند، آنها ناهار آبگوشت و تخم مرغ را با ایرانیان می خوردند. در ابتدا غذای میهمانان تخم مرغ پخته بود، اما با ابتکار یکی از افراد آبگوشت تخم مرغ که به جای گوشت تخم مرغ استفاده می شد به عنوان غذای روزانه میهمانان و حاضران هر روز سرو می شد و این سنت تا مراجعت امام به ایران ادامه داشت.
کانال دوم تلویزیون فرانسه یکبار مصاحبه ای با اهالی محل نوفل لوشاتو کرده بود همه اظهار رضایت کرده بودند به جز یک کارمند شهرداری که کارش جارو کردن خیابان ها بود و یک دانشجو هم گفته بود امیدوارم دیگر ملت های در بند کشیده و مستعمره یک پیشوای مبارز مثل آیت الله خمینی داشته باشند.
یکشنبه بعد از ظهر فرانسویان می توانستند به دیدار آیت الله خمینی بروند البته در گروه های 10 تا 15 نفره و به همین خاطر همیشه در آن ساعات یک صف طولانی از فرانسویانی که برای دیدار از آیت الله خمینی(ره) به نوفل لوشاتو آمده بودند در جلوی خانه شماره یک به چشم می خورد.
اولین خبرنگاری که توانست از آیت الله خمینی(ره) عکس بگیرد که لبخندی بر لب داشت من بودم. این عکس در روزنامه اطلاعات چاپ شد. لبخند آیت الله خمینی(ره) به خاطر سوالی بود که یک خبرنگار فرانسوی از ایشان پرسید، این خبرنگار گفت: شایع است آیت الله خمینی(ره) خیلی پولدار هستند و حتی از شاه هم بیشتر پول دارند. آیا این درست است؟! پس از اینکه قطب زاده این سوال را ترجمه کرد ایشان لبخندی زدند و اظهار داشتند من هیچ چیز ندارم و آنچه هم دارم متعلق به مردم ایران است.
قبل از عزیمت آیت الله به ایران، رئیس ژاندارمری منطقه به حضور حضرت آیت الله شرفیاب شد و از این بابت اظهار خوشحالی کرد و اظهار تأسف از اینکه دیگر نمی تواند آیت الله را ببیند به غیر از او همسایگان آیت الله هم هدیه ای برای آیت الله دادند که عبارت بود از مقداری خاک فرانسه در یک شیشه کوچک.
چند تن از خبرنگاران خارجی که در سفر همراه با آیت الله بودند تقاضای مشروبات الکلی کرده بودند، اما میهماندار هواپیما از این بابت عذر خواستند و به آنها می گفتند که فراموش نکنید این یک پرواز اسلامی است.
میهمانداران زن و دختر هواپیما همگی هنگامی که می خواستند به قسمت درجه یک هواپیما که آیت الله خمینی در آن نشسته بود بروند همه موهای خود را زیر کلاه های مخصوص پنهان می کردند.
امام در نوفل لوشاتو بسیاری از سرمایه داران را به حضور نمی پذیرفتند چرا که آنها اکثرشان از سرمایه داران معروفی بودند که به دنبال بهره برداری بودند.
من برای دومین بار لبخند آیت الله خمینی را دیدم و این هنگامی بود که در هواپیما اعلام شد ما در آسمان ایران هستیم و هواپیما به زمین نزدیک شد و چشم آیت الله خمینی(ره) به خاک ایران افتاد و آیت الله که در این لحظات به هیچ وجه حاضر نبودند از اندیشه های خود خارج شوند در جواب خبرنگاری که علیرغم قرار قبلی خود را نزدیک ایشان رسانده بود و پرسید: آیت الله چه احساسی دارید؟ گفتند هیچ احساسی ندارم.

 


 


نوشته شده در چهارشنبه 90/11/12ساعت 9:14 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت