سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار بی سنگر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

می‌گویند عشق نیازی به معشوق و عاشق ندارد. عشق همیشه هست و در همه جای هستی جاری است. این ما آدم‌ها هستیم که برای روشنایی دل‌هایمان نیازمند دل سپردن و عزیز شمردن عشق هستیم. اگر با عشق قهر کنیم، بر دامن پاک او کمترین گردی نمی‌نشیند. این دل ماست که اگر عشقی در آن نباشد سیاه می‌شود و منزلگه تیرگی نفرت و کینه می‌گردد.


بهار نیز همین‌گونه است. بهار بزرگ است و این بزرگی و عظمت خود را مدیون جشنی نیست که ما برایش می‌گیریم. بهار می‌آید حتی اگر یک نفر هم به پیشوازش نرود. او مثل همیشه زیبا و لطیف و حیات‌بخش می‌آید و ذره‌ای از لطافتش را از هیچ موجودی دریغ نمی‌کند. بهار مثل همیشه، با آمدنش جانی دوباره به طبیعت می‌بخشد و به زیباترین شکل ممکن همه چیز را سبز و پرطراوت می‌سازد. این ذات بهار است و اصلا هم برایش اهمیتی ندارد که ما قبل از آمدنش جشن بگیریم یا نه، یا به خاطر ورودش هفت روز تعطیل کنیم یا چهل روز. بهار می‌آید بی‌آن‌که اصلا برایش مهم باشد که ما به خاطر ورودش کسب و کار را تعطیل می‌کنیم و به یکدیگر تبریک می‌گوییم. همه پدیده‌های بزرگ عالم هستی چنین‌اند.


اما برعکس بهار این ما هستیم که در آغاز سال نیازمند تحول وضع و حال خود به شکلی نیکوتر و بهتریم. این "ما" هستیم که محتاجیم تا بهانه‌ای به اسم بهار فرارسد تا خانه را بتکانیم و چهارشنبه‌ای را سور بگیریم، جوانه‌های گندمی را سمنو کنیم و پلویی را با سبزی و ماهی در شبی به نام تحویل سال دور خانواده بخوریم و سفره‌ای هفت‌سین بچینیم و لباس‌های خود را نو و تمیز سازیم و دل‌هایمان را با هم آشتی دهیم و دید و بازدیدی را تکرار کنیم و نو شدن و نو بودن را جشن بگیریم. ما همه این کارها را انجام می‌دهیم نه به خاطر بهار، بلکه به خاطر خودمان تا بین زمستان سرد و خشنی که از سر گذرانده‌ایم و بهار لطیف و مهربانی که واردش شده‌ایم، تفاوتی در زندگی خود احساس کنیم.


اگر بهاری جشن گرفته می‌شود، دلیلش نه بهار که خود ما آدم‌هاییم که نیازمند بهاری شدن هستیم. اگر کسی از بهار و جشن بهار با شوق و ذوق صحبت می‌کند، منظورش ارزش دادن به بهار نیست. بهار نیازی به ارج نهاده شدن از سوی ما ندارد. حتی اگر در داخل اتاق‌های زمستانی ذهنمان هم خود را زندانی کنیم باز هم بهار می‌آید و همه وجود ما را فرا می‌گیرد. و ذره‌ای از لطافت و طراوتش را از ما دریغ نمی‌کند.


اگر خانواده‌ها مصمم‌اند تا هر طور شده سیزدهمین روز فروردین، به دامن طبیعت بروند و به شادی بپردازند، به خاطر سیزده‌بدر نیست که این کار را می‌کنند. دنبال بهانه‌ای می‌گردند تا بتوانند در بهاری‌ترین هوای سال، طبیعت را از نزدیک لمس کند و سبزه‌ای گره بزنند و تصمیمی بگیرند و امید به زندگی را حداقل برای یک سال در وجود خود زنده کنند.
بهار هیچ نیازی برای تایید ندارد. خودش تایید خودش است. درست مثل عشق و مثل هر پدیده بزرگ دیگری در عالم هستی! این ما هستیم که از طریق همراهی با این جلوه‌های بزرگ عالم هستی خود را بالا می‌کشیم و ابعاد تازه‌تری از امید و آگاهی و آرامش را تجربه می‌کنیم.
روی گرداندن از بهار، لجبازی با بهارجویان، تظاهر به ندیدن بهار و بی‌تفاوتی به طراوت و تازگی فصل بهار، هیچ کدام ذره‌ای غبار بر دامن سبز بهار نمی‌نشاند. اما حالا که بهار آمده است و همین نزدیکی‌هاست باید به خاطر خودمان همه که شده، مقدمش را گرامی بداریم.

بهاری که همین نزدیکی است می‌تواند در سال جدید آرامش و امید را به ما نوید دهد. می‌تواند سبز شدن و جوانه زدن را در تمام زمینه‌های زندگی به ما یاد دهد. می‌تواند فراموش کردن سرمای زمستانی را که گذشت به ما بیاموزد. بهاری که همین نزدیکی است خیلی چیزها برای ما دارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم آن‌قدر مهربان است که بر گونه تک‌تک ما با نسیم خوش‌عطر و پرطراوتش بوسه می‌زند و می‌گذرد. چقدر زیباست که به جای دور کردن نگاه خود از بهاری که این‌قدر به ما نزدیک شده، چشم در چشم او دوزیم و به پیشوازش رویم و به هر بهانه‌ای که گذشتگان به شکل سنت‌های زیبا به ما رسانده‌اند، با بهار همراه شویم. فقط این گونه است که می‌توانیم روحی سبز و بهاری را در کالبد زمستان‌زده خود بدمیم و امید و عشقی تازه به زندگی را در سال جدید در دل خود و اطرافیان زنده کنیم.


نوشته شده در یکشنبه 91/1/6ساعت 1:36 صبح توسط رز سفید نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت