سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار بی سنگر

الله اکبر... مرگ بر شاه... درود بر خمینی

33 سال پیش روی تمام دیوارهای شهر... نه! تنها شهر من نه... روی دیوار همه شهرها این شعارها به چشم می خورد.
شعارهایی که همه از یک خواسته بزرگ و جدی خبر می داد.
شعارهایی که حق و باطل را می شد کاملاً از آنها تشخیص داد.
معلوم بود که مردم به تنگ آمده بودند، دیگر دولت شاهنشاهی را نمی خواستند... شهر پر بود از صدای تیر و تکبیر و رگبار ... شهر پر بود از جوانان پر شور انقلابی، حتی صدای گریه های کودکان درون گهواره همانند صدای تکبیر مردم شهر را پر کرده بود. آن روزها ساواک بود و ناخن های کشیده شده، خون بود و سیلی، زجر بود و کابل های تلفن و برق، زنان بودند و مردان، اعلامیه ها بودند و نوارهای سخنرانی، مساجد بودند و زیر زمین هایی که در آن کار تبلیغ انجام می شد، امام بود و دل های عاشق امام، کفن پوشان بودند و رگبار گلوله و ترور، شاه بود و سیاهی، طاغوت بود و ظلمت...
شاه رفت ... امام آمد.. همه خوشحال بودند... شعارها عوض شدند... چهره شهر تغییر کرد...
امام آمد... دیو چو بیرون رود فرشته در آید... شاه فراری شده ...
رنگ و بوی شهر نشان از رضایت داشت، نشان از شوق وصال یار...
اما چه کسی فکر می کرد این شادی ها دیر پا نباشد... دیوار نوشته ها رنگ و بوی جدیدی گرفت... بوی جنگ... بوی خون ... بوی جهاد...
مرگ بر صدام... درود بر اسلام... سلام بر رزمندگان اسلام.
دوباره کشوری تحت حمایت آمریکا چشم به خاک وطن دوخته بود.
جنگ آغاز شد... خاک بود و خون، تانک بود و مسلسل، پیر بود و جوان، دانش آموز و پزشک، پدر و فرزند، رزمنده و دلگرمی حضور امام، عامل شیمیایی بود و تاول، خرمشهر بود و خونین شهر، چمران بود و همت، زین الدین بود و علم الهدی و ...
هشت سال گذشت، رزمندگان با دلگرمی و پیروی از فرامین امام به مقاومت ادامه دادند، خاک جنوب پر شد از خون های پاک، غرب پر شده بود از خون های ریخته شده در غربت غرب.
دشمنان دیگر تاب جنگ نداشتند... نمی خواستند اعتراف کنند که شکست خورده اند... قطع نامه را تنظیم کردند... قطع نامه امضا شد...
صدای آژیر حمله هوایی تبدیل شد به مارش پیروزی... رزمندگانی که مانده بودند ... حالا رزمندگان مانده بودند و افسوس جاماندن از یاران شهیدشان... دیگر حالی برای بازگشت نداشتند... چیزی در دل ها شان سنگینی می کرد... دل شان برای سنگر، شب های عملیات، خاک و لباس ها ی خاکی شان و ... تنگ می شد.
بازگشتند تا امام را یاری کنند، تا ثابت کنند پیر جماران را تنها نمی گذارند. آمدند تا جای یاران سفر کرده و پرستوهای دربند اسارت را پرکنند.
عده ای مشغول تحصیل شدند و سنگر دانشگاه ها را حفظ کردند، عده ای دست به کار شدند و آستین ها را بالا زدند تا دوباره درخت انقلاب ایران را محافظت کنند.
تشییع پیکر شهدا بود و اعلامیه ها... مراسم ها بود و خانواده شهدا... و...
روزها از پی هم گذشت و گذشت...
یک سال گذشت... دیوارها سیاه پوش شد... خیل جمعیت بود که به سمت بهشت زهرا حرکت می کرد... امام رفته بود... ملت ایران پدری دلسوز را از دست داده بود... کمرها خم شد... عده ای روی دست ها به سمت بیمارستان ها و آمبولانس ها حرکت داده می شدند.
شهر آرام آرام بود، جز صدای قرآن صدایی به گوش نمی رسید... عزای ملی بود... امام فقط امام نبود بلکه پدری بود که جای خالیش را کسی نمی توانست باور کند.
پس از امام چه می شد؟؟؟ فکرها پر بود از سوالات متعدد!!! حاج احمد آقا ؟؟؟ آیت الله خامنه ای ؟؟؟
امام با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی معبود خود شتافته بود.
معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر دل های مردم را آرام و قلب ها را مطمئن کرد.
وصیت نامه امام توسط سیدعلی خامنه ای قرائت شد... موج اشک بود که در برابر هر جمله سرازیر می شد.
باورش سخت بود امامی که همه به امید حضور او زندگی می کردند، دیگر در بین ما نبود...
آن روزها دیگر کسی توان صحبت نداشت فقط اشک بود و اشک...
همه چیز به رویه خود بازگشته بود، اوضاع همانند قبل شده بود با این تفاوت که امام در بین مردم نبود، گاهی صدای انفجار مهیب، گاهی صدای تیر و ترور شخصیتی محبوب.
رهبر انقلاب همانند پدری مهربان دست نوازشش بر سر ملت است، او شاگرد درس مکتب روح الله است و همچو روح الله جامعه و مردم را آگاه می کند، بیانات و رهنمودهایش همانند آب روی آتش دل را آرام می کند.
گهگاهی که با روی دادن حادثه ای سیاسی و اجتماعی تشنجی در جامعه رخ می دهد سید علی رهنمودهایش را همانند پدری مهربان به مردم و مسئولان هدیه می دهد...
سال ها از پی هم گذشت و گذشت
روز قدس ها... دهه فجرها... انتخابات ها و ...
مردی ساده از جنس مردم،گام در مسیری یاری رسانی به کشور و رهبری نهاد، شعارش این بود پاک باش و خدمت گزار...
همانگونه هم بود... چهار سال با کسب موفقیت ها و برگ های برنده گذشت، به دستاوردهایی رسیدیم که در دوره های قبل دست یابی به آنها را مشکل می دانستند.
دوباره انتخابات برگزار شد... دوباره حضور حماسی مردم... دوباره برگه های رأی... دوباره انگشتان جوهری... دوباره شوق رأی اولی ها و ... دوباره حسد و بخل آمریکا و کشورهای دست نشانده.
رنگ و بوی شهر عوض شد... دیوارها پر شده بود از رنگ، رنگی که رنگ نبود نماد بغض و کینه بود، شعارها تغییر کرده بود... بغض مردم شکسته بود... دیگر به تنگ آمده بودند.
شهر پر بود از بوی فتنه ای طراحی شده... بوی خیانت... بوی حسد ... شیشه ها بود که می شکست... سطل های زباله بود که می سوخت... خانه ها و مغازه ها بود که در آتش می سوخت و تخریب می شد...اموال بیت المال بود که از بین می رفت... دل ها بود که می شکست و می سوخت.

 

هفت ماه از انتخابات می گذشت، محرم آغاز شد، دیوارها سیاه پوش شدند. هیأت ها و تکیه ها بر پا شدند، شهر پر شد از صدای نوحه و پارچه های مشکی.
عاشورا آمد، هر کس در گوشه ای مشغول بود، عده ای در مساجد، عده ای در هیأت ها و ...
خوب که دقت می کردی این آرامشی بود قبل از توفان، توفانی طرح ریزی شده، توفانی که همه چیز را بر هم زد.
این بار شعارشان بویی دیگر داشت متفاوت با همه شعارها ، این بار نه به عکس رهبر نه به دولت بلکه به کسی اهانت شد که امام زمان نیز در غم او خون گریه می کرد، اهانت به حسین (ع) و اصل ولایت فقیه دیگر قابل تحمل نبود.


خون مردم به جوش آمد، این آخرین اخطار بود، تاریخ دوباره تکرار شد. همه آمده بودند؛ پیر و جوان، کودک و نوزاد، دانشجو و دانش آموز، نسل سومی ها و جانباز و ...
شعارها همه یکی بود، هیچ کس نمی توانست گناه اهانت به امام حسین (ع) و ولایت را نادیده بگیرد.
خیابان ها پر شد از جمعیت، صدای «الله اکبر» ، «حزب فقط حزب علی (ع)، رهبر فقط سید علی» ، «حسین حسین شعار ما است شهادت افتخار ما است» و ... تمام شهر را پر کرده بود، عده ای کفن پوش آمده بودند همانند سال 42 و حماسه کفن پوشان ورامین، هدف ها یکی بود و همه خواهان یک چیز بودند؛ « عدم دخالت آمریکا در امور کشور و مجازات آشوبگران عاشورا و افراد پشت پرده».
انقلاب 88 تصویری بود از انقلاب 57. آن روز امام بود و عشق به امام و امروز نایبش حضرت آیت الله خامنه ای و عاشقان او، آن روز دشمن آمریکا بود و امروز نیز دشمن آمریکا؛ آمریکایی که به گفته امام (ره) هیچ غلطی نمی تواند بکند.


منبع: روزنامه صبح صادق

 



نوشته شده در شنبه 90/11/15ساعت 1:10 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت