سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سردار بی سنگر

هر چه گفتم صبر کن، نشنید و رفت

برخیالِ خام من، خندید و رفت

پنجـه زد بر روی وجـدانِ زمان

 یک سخن از مثنوی، پرسید و رفـت

شـعــله میـزد در درونـش آفــتاب

 در پی ایـثار دل، رقصــید و رفت

مـن اسیر وسـوسه، او پرخـروش

 روی شـهرِ غمزده، بوسـید و رفت


68720433874191505454.png

 

رمــز شــیدایی بلـند آوازه شـد

در دلـــش بوی خــدا پـیچـید و رفت

چشــــم میگونِ شـبش پرخـاطره

خـفتگان را دانـه می پاشــید و رفت

وصله کرد خود را به سقف آسمان

یک سبد شبنم ز خون برچید و رفت

در ســـپیده دم به هـــنگام اذان

صــوت لــبیکِ خــدا بشـــنید و رفت



نوشته شده در پنج شنبه 92/7/25ساعت 9:0 عصر توسط رز سفید نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت